English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6241 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
commodity groups U گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commodity U محصول
commodity U چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity U امتعه
commodity U مواد اولیه متاع
commodity U وسیله مناسب
commodity U متاع
commodity U جنس
commodity U کالای مصرفی
commodity U کالا
commodity U کالا جنس
commodity market U بازار کالای مصرفی
commodity code U علامت کالا
commodity agreement U تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement U موافقتنامه کالا
commodity agreements U قرارداد کالاها
commodity broker U دلال کالا
commodity approach U بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
easy commodity U کالای نا مرغوب
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
commodity market U بازار کالا
commodity market U بازار مواد اولیه
commodity money U پول جنسی
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
commodity rate U براتهای تجارتی
commodity flow U جریان کالا
commodity command U فرماندهی اماد
commodity exchange U بورس کالا
commodity exchange U بورس مواداولیه
commodity exchange U مبادله کالا
commodity command U یکان امادکالاهای مصرفی
commodity broker U واسطه کالا
commodity code U شماره کالا
commodity code U رمز کالا
commodity catalogue U کاتالوگ کالا
groups U ناوگروه
groups U دسته دسته
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups U دسته بندی کردن
groups U دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups U گروه رزمی
groups U جمع شدن
groups U دسته دسته کردن
groups U جمعیت گروه بندی کردن
groups U انجمن
groups U گروه
groups U دسته
groups U شیعه
groups U جمع اوری چندین چیز با هم
groups U مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
groups U مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
groups U جمع کردن چندین وسیله با هم
groups U مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups U حزب
groups U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
In groups. In batches. U دسته دسته ( گروه گروه )
enentiotopic groups U گروههای اناتیتوتوپیک
to form into groups U دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups U دسته بندی کردن
matched groups U گروههای همتا
matched groups U گروههای جور
to form into groups U گروه بندی کردن
age groups U گروه سنی
delivery groups U مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
blood groups U تعیین کردن
blood groups U گروه خونی
interest groups U گروههای ذینفع
peer groups U گروه همسالان
pressure groups U گروه فشار
blood groups U گروه خون
age groups U گروه سالخور
delivery groups U گروه معروف پیام
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
vested interest groups U گروههای همسود
directive effect of functional groups U اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
Recent search history Forum search
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
1terminal
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com